وهاب انصاری

خاطره صفرخان را آنگونه که هست، باید گرامی داشت!

امسال در اولین  سالگرد درگذشت صفر خان نماد مقاومت زندانیان سیاسی ایران، اتفاقاتی افتاد که خوش آیند هیچ انسان ایرانی دمکرات نبود. سخن من به ویژه به  بازتاب این وقایع در نشریات و سایتهای اینترنتی ایرانیان  و موضع گیری سازمانهای سیاسی به طور عمومی و به ویژه سازمانهای سیاسی چپ بر می گردد که حائز اهمیت هستند. از کنار این موضع گیری ها گذشتن میتواند در آینده عواقب ناخوشایندی  برای ما که میخواهیم در ساختن یک ایرانی دمکراتیک و فدرال تلاش کنیم،  داشته باشد. برای اینکه بتوانیم بدون پیشداوری، حب و بغض به یک موضع مسئولانه برسیم، قبل از همه باید از حرکتهای ملی ملیتهای ایرانی و به ویژه در موضوع صفرخان از حرکت ملی آذربایجان شناخت نسبتا جامع، کامل و درستی  داشته باشیم.

سابقه حرکتهای ملی در ایران  به انقلاب مشروطیت بر می گردد.  تدوین قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی که در وجه عمده آن برای کاهش قدرت حکومت مرکزی و تقسیم قدرت بین مناطق دیگر ایران بود، ولی در وجه دیگر آن میتوانست کمک شایانی به رشد و اعتلای مبارزات ملیتهای ایران بکند. هنگامی که رضا شاه قدرت خود را تثبیت کرد. حرکت مشروطه خواهی را در وجه دموکراتیک آن سرکوب نمود و از جمله  تمامی خواسته ها و مبارزات حق طلبانه ملیتهای غیر فارس ایرانی را سرکوب کرد. و برای تشکیل و حفظ دولت – ملت در شکل مدرن آن، سیاست سرکوب و آسمیلاسیون ملیتهای غیر فارس ایرانی را در پیش گرفت.

  بعد از آن مبارزات ملیتهای ایرانی برای احقاق حقوق خودشان در اشکال دیگری پیش رفت. در دهه بیست  با  باز شدن فضای سیاسی ایران بار دیگر جنبش های ملی در مناطق ملی امکان رشد و برآمد کردند. دراین دهه  دو جنبش بزرگ ملی در آذربایجان و کردستان ایران به وجود آمد، که منجر به تشکیل دو دولت خودمختار ملی در این مناطق شد. این جنبش ها هر دو به درجات متفاوت  پیوند با جنبش چپ ایران داشتند.  و از حمایت همه جانبه جنبش چپ ایران برخوردار بودند.

در چنین شرایطی بود که صفر خان در مخالفت با قدرت خوانین، فئودالیسم  به حرکت ملی آذربایجان ملحق شد. به عنوان یکی از افسران فرقه دموکرات آذربایجان  در راه   دفاع، حفظ و تحکیم  دولت خودمختار ملی مردم آذربایجان اقدام نمود. از همین منظر است که  صفر خان را باید از دو جنبه دید و واقعیتهای تاریخی آن سالها را تجزیه و تحلیل کرد، تا دقیق تر  به قضاوت صفرخان نشست. صفرخان، هم به جنبش چپ و دموکراتیک سراسری  ایران تعلق دارد و هم متعلق  به مردم آذربایجان و به مبارزات حرکت ملی آذربایجان است. اگر یک لحظه صفر خان را از تاریخ مبارزاتی و مقاومت  مردم ایران حذف کنیم و او را فقط  به یک بخش از مردم ایران متعلق بدانیم، قطعا تاریخ مبارزات و مقاومت مردم ایران برای استقرار یک نظام دمکراتیک و فدرال را  تحریف  و جعل خواهیم کرد. و همچنین اگر خود ویژگی تاریخ مبارزات صفر خان را که با فرقه دموکرات آذربایجان برای احقاق حقوق ملی  مردم آذربایجان  پیوند خورده است را نادیده بگیریم، قطعا از شناخت و ارج گذاری واقعی صفر خان دور خواهیم شد. و از یک بعد و خیلی تنگ نظرانه به بررسی این راد مرد تاریخ  کشورمان برخورد خواهیم کرد.

متاسفانه در اولین سالگرد درگذشت صفرخان، شخصیت و مبارزات یک بعدی او برجسته شد. نگاه یک بعدی به صفر خان  منجر به این شد که آنگونه که شایسته او است، مراسمی بدون جنجال و پرخاش برگزار نگردد. از ان بدتر انعکاس این رویداد در  رسانه های خبری و موضع گیری های سازمانهای سیاسی  نیز کاملا یک جانبه  بود.

 زمانی که،  تمامی گزارشات، تصاویر و شعارهای  مخابره شده در سایت های اینترنتی را به دقت مرور می کنیم، در موضع گیری های اتخاذ شده توسط سازمانهای سیاسی،  تقریبا از واقع بینی هیچ خبری نیست. شاید از تصاویر جوانانی که با اعلایم  " گرگهای خاکستری"  در مراسم شرکت کرده بودند، میشد به این نتیجه رسید که این ها همان پیروان "گرگهای خاکستری" هستند،  که به لحاظ سیاسی و عقیدتی، ایدئولوژی ناسیونال -  فاشیستی  را در ترکیه نمایندگی میکنند. ولی با کمی دقت به شعارهایی که همین جوانان بر بالای سر گرفته اند، به سهولت متوجه میشوی که اصلا این جوانان تاریخ  وابعاد سیاسی " گرگهای خاکستری"  را نمی دانند. شعارها،  شعارهایی  در چارچوبه حرکت دموکراتیک ملی آذربایجان هستند. وقتی تمامی این شعارها و خواسته ها را در کنار حرکتهای ظاهری  این جوانان می گزاری،  می بینی قبل از اینکه حرکت این جوانان  را محکوم بکنی،  باید با این جوانان به بحث منطقی و بدور از حب و بغض های رایج روشنفکری  بپردازی و به این جوانان باید به طور واقعی ابعاد سیاسی و تاریخی حرکت " گرگهای خاکستری"  را توضیح بدهی. البته قطعا یک عده ایی که  پشت پرده هستند می فهمند چکار دارند،  میکنند. سخن من از جوانانی  و اکثریت قریب به اتفاق شرکت کنندگان آذربایجانی در مراسم صفرخان است، که به نظر می آید،  نمی دانند چرا دستهای خودشان را به عنوان سمبل " گرگهای خاکستری"  بالا برده اند.

 به نظر می آید این جوانان در بخش بزرگ خودشان عقده های فرو خورده خودشان و نسلهای گذشته را در اشکال افراطی به نمایش می گذارند. صد البته این حرکتها آگاهانه نیست، چرا که مضمون شعارهای آنها با شکل حرکتشان یکی نیست." گرگهای خاکستری"  قبل از اینکه یک شکل باشد، یک ایدئولوژی است، یک حرکت تاریخی و سیاسی است. نمی توان هم پایبند به ایدئولوژی " گرگهای خاکستری"  بود و هم شعارهای خود را محدود به استقرارنظام  فدرال و اجرای بند 15 و 19 قانون اساسی کرد،  و خواهان برابری همه ملیتهای ایران نیز  شد. ایدئولوژی "گرگهای خاکستری"  اساسا  بر مبنای برتری یک ملت بر سایر ملتها استوار است.

تمامی نیروهای چپ، دموکرات و تلاشگران حرکتهای ملی ملیتهای کشورمان،  که برای  یک ایرانی آزاد،  دموکراتیک و فدرال  مبارزه میکنند،  تا در ایران فردا تمامی ملیتهای کشورمان  به طور برابر حقوق در تمامی عرصه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی  زندگی کنند. باید در قبال این گونه وقایع حساس باشند و نگذارند، موضوعاتی مانند نحوه برگزاری مراسم منجر به وقایعی شود که میتوانست در شکل متمدانانه حل و فصل شود. من فکر می کنم،  که ما قادر هستیم در سالهای آتی مراسم بزرگداشت  صفرخان را  با تلاش تمامی کسانی که برای ایرانی آزاد، آباد، دموکراتیک و فدرال مبارزه  میکنند،  و صفر خان را متعلق به خود میدانند. در کنار یکدیگر و با تلاش مشترک برگزار بکنیم.

  طی مبارزات  80 سال اخیر مردم ایران  برای استقرار دموکراسی در کشور، هیچ زمانی مبارزات حق طلبانه ملیتهای ایران از مبارزات سراسری مردم ایران  جدا و منفک نبوده است. بین  مبارزه ملیتهای ایرانی برای خواسته های  ملی  خود با  مبارزه تمامی مردم ایران برای استقرار دموکراسی  در کشورمان،  پیوندی تنگاتنگ  وجود داشته است. این آن امیدی است که، میتوان با اتکا به آن برای استقرار ساختاری  دموکراتیک و فدرال که در آن تمامی ایرانیان خود را برابر حقوق بدانند، مبارزه کرد.