سوآبان

تركمنصحرا ، دموكراسي و احزاب

 

اصلاح طلب، انحصار طلب، چپ، راست، افراطي و غير افراطي، ليبرال، تندرو، ميانه رو، همه و هم واژگاني هستند پرمعنا و عمدتاً زيبا كه هر كدام معرف فكر و انديشه‌اي خاص است، فكر و انديشه‌اي كه با ادعاي خالقان آن بسط و محيط به همه خواستها و آرزوهاي بشري خصوصاً ايراني مي‌باشد. هر كدام با تبين انديشة سياسي و استراتژي خود مدافع حقوق و حقيقت و در خدمت آرمانها و آروزهاي به حق بشري است. گاهي در زير چتر حمايت آنها تشكل‌هاي سياسي، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي به ظهور رسيده‌اند و مدعي ايجاد دموكراسي و مشاركت مدني براي همه گروهها، ملت‌ها، قوميت ها و مذاهب در اديان مختلف و تقسيم و تسهيم عادلانه قدرت و ثروت براي همه ايرانيان از هر قوم و نژاد و مذهبي بوده‌اند. انان كه قواعد بازي را پذيرفته و قانون‌مداري و مردم سالاري و به اصطلاح امروزي دموكراسي را پذيرفته‌اند و با تشكيل حزب و گروهي با نام و نشان در عرصه هاي مختلف سياسی و اجتماعي حضور پيدا كرده و مدعي دفاع از حقوق شهروندان و حق و آزادي براي ایحاد جامعه ايراني از هر رنگ و نژاد و مذهبي بوده‌اند و نام و نشان هاي زيبايي همچون مشاركت. كارگزاران. همبستگي و را  براي خود برگزيده‌اند و آناني كه به قواعد بازي تن نداده و خود را مافوق قانون كه برخاسته از اراده ملّت است دانسته‌اند با نام و بي نام در عرصه‌هاي مختلف سياسي و اجتماعي حضور پيدا كرده‌اند و اراده و نظر خود را به همگان عرضه كرده‌اند در بررسي و تجزيه و تحليل عملكرد احزاب و گروههاي سياسي در دو يا سه دهه اخير در ايران به اين واقعيت مي‌رسيم كه گويا اين تشكل‌هاي سياسي پيش از اينكه نماينده افكار عمومي و محل خواستگاه عموم مردم باشند نماينده گروه فكري خاص و به اصطلاح امروزي نماينده جناح خاص و بخش خاص از حاكميت و دولتمردان بوده‌اند رنگ و شعار و مرامنامه و اساسنامه آنها واژگاني زيبا همچون دموكراسي، حق شهروندي، جامعه مدني، تساوي حقوق، عدالت، تسهيم و تفهيم قدرت و ثروت براي قيام ملت ايران از هر قوم و نژاد و ملت و مذهبي به كار گرفته شده است. ولي آن هنگام كه به حاكميت و قدرت رسيده‌اند رفتار دموكراتيك آنان بيشتر شبيه به () سياسي با چراغ و پرچم دموكراسي و مردم سالاري بوده است. البته كمال بي‌انصافي است كه نقش و تأثير آنها را در روند رو به رشد توسعه سياسي و دموكراسي در جامعه مدني ايران ناديده بگيريم و البته و صد البته كه با اين واقعيت را نيز بپذيريم كه در دايره تنگ اين گروهها و احزاب جايگاه مردم تركمن يا خالي است و يا در هاله‌اي از ابهام به سر مي‌برد و اگر نقاط افتراق و يا اشتراك اين گرهها و احزاب سياسي در ايران را دقيق بررسي كنيم. حاصل اين كنكاش و بررسي نقطه بسيار پر رنگ و روشن و يا حداقل نقطه اشتراك همه آنها كه به خواسته از تفكر و انديشه قيّم مأبانه همه آنها بر تركمن صحرا است، اين است كه دموكراسي، آزادي، حق شهروندي، مشاركت، توسعه سياسي و تسهيم و تقسيم عادلانه قدرت و ثروت مساوي است با همه ايران منهاي تركمن‌صحرا براستي اين چه باور و انديشه‌اي است كه هنوز به شيوه گفتار درماني قصد دارد با تركمن صحرا رفتار و برآن تسلط سياسي و اجتماعي داشته باشد. آيا ناديده گرفتن حقوق بخش اعظمي از جامعه ايراني كه حداقل به يك چهارم از كل جمعيت ايران مي‌رسد. از موارد نقص و نقض رفتار دموكراتيك اين احزاب و گروههاي سياسي و جناح بندي‌هاي دولتي نيست آيا وقت آن نرسيده كه باور داشته باشيم مردم تركمن هم ايراني و هم مسلمان هستند. در بررسي و تحليل مشروحه فوق و بررسي و تحليل نهضت ها و احزاب يكصد ساله اخير در تركمن صحرا به اين باور مي‌رسيم كه تاكنون دو جريان سياسي تلاش نموده است كه فكر و انديشه خود را به تركمن صحرا حاكم كنند، اولي احزاب و گروههاي ملّي و مذهبي منطقه‌اي كه به دليل رفتار افراطي و غير متمركز خود در اين مناطق دچار نوعي دگماتيسم سياسي گرديده كه به ناچار مجبور به خودسانسوري و حذف خود از صحنة سياسي و اجتماعي تركمن‌صحرا گرديده و يا بدليل عدم شناخت و درك درست از شرايط زماني و مكاني در عرصه فعاليت‌هاي سياسي براي مركزنشينان غير قابل تحمل گرديده و با برخورد‌هاي غير سياسي آنها را از صحنه مسائل سياسي و اجتماعي تركمن صحرا حذف و تضعيف نموده‌اند و به ناچار محكوم به شكست بوده اند. دوم گروه‌ها و احزاب و جرياناتي كه در عرصه ملّي فعاليت داشته و در دايره وسعت و فكر و انديشه حزبي آنها مليت‌ها و قوميت‌هاي ديگر ايراني جايگاهي نداشته و بلكه محكوم به تبعيت و تسيلم بوده‌اند در چنين شرايطي چاره قوم تركمن يا تسليم است و يا تلاش همه جانبه در رسيدن به حقوق اجتماعي و سياسي خود بر اساس قانون اساسي! نگارنده معتقد است كه كمال خوش باوري است اگر منتظر باشيم ديگران، آناني كه در () فكري و سياسي با باورهاي ملّي و مذهبي () ما را در آنچه خود به دست مي‌آورند يقين بدانيم و اگر مي‌خواهيم در عرصه‌هاي سياسي كشور فعالانه حضور داشته باشيم و سهم خود را از قدرت و ثروت در ابعاد مختلف سياسي، اجتماعي و اقتصادي به دست آوريم چاره‌اي جز فعاليت در عرصه ملّي در چارچوب تشكلي كه حق حاكميت ما را در ابعاد ملي و مذهبي به رسميت بشناسد، نداريم و آن فعاليت براي خود است نه براي ديگران. به حقيقت امروز در تركمن صحرا سرسبز جايگاه حزب و سازماني كه با تبيين حقوق ملي و مذهبي اين قشر عظيم در عرصه‌هاي سياسي كشور حضور داشته و نماينده واقعي فكري و ايدئولوژيكي اين مردم باشد خالي است. تا كنون تركمن صحرا و مردم نجيب و ساده تركمن به شيوه احساسي نردبان ترقي گروهها و جناحهاي سياسي كشور در زمانها و عرصه‌هاي مختلف بود‌ه‌اند و بايد باور داشته باشيم كه تاكنون هيچ كدام از اين جناحها به وعده‌هاي خود در خصوص اين مردم  ستم‌ديده و رنج كشيده عمل نكرده‌اند. انديشمندان، روشنفكران، نخبگان، سياستمداران و هنرمندان تركمن نيز متاسفانه متفرق و هر كدام به ناچار براي ارضاي تمايلات سياسي و فعاليتهاي اجتماعي خود يار ديگر گروهها و جريانات سياسي در كشور بوده‌اند و يا در كنج عافيت به اميد دم مسيحايي معجزه‌گري به انتظار نشسته‌اند كه اين خود گناه نابخشودني است. تركمن صحرا هم اكنون نيازمند همدلي، هم فكري و اتحاد و همبستگي است. اكنون وقت آن رسيده نخبگان و روشنفكران تركمن همديگر را بيابند و در دايره وسعت تركمن صحرا و بر اساس قانون اساسي (وفاق ملّي) و با پذيرش قواعد بازي سياسي در جامعه دموكراتيك ايران در عرصه‌هاي اجتماعي و سياسي كشور فعال تر و متحدتر حضور يابد. به هر حال چاره‌اي جز اينكه ملّي فكر كنيم و منطقه‌اي عمل نماييم نداريم. شايد روزي به جاي اينكه ( )باشيم با هم و براي هم زنده باشيم وقت آن رسيده كه با نام و نشان و يا بي‌نام و نشان شايد حزبي سازماني تشكلي سياسي و هر آنچه كه بتواند اين شب يلدايي تركمن صحرا را به صبح صادق برساند.

«به اميد آن روز»

 

سوآبان

E.mail: Suaban@Yahoo.com