تهیه و تنظیم: كریم سیدی

ksayd@foni.net

 

منشور فدرالیستی

 

 

فصل اول ـ تحقق انسانیت بدست خود انسان

 

1 ـ تامین آزادی و اراده ی انسان هدف اصلی فدرالیسم است. زیرا موجودیت انسان مدیون اراده و خواست خود اوست. از منظر فدرالیسم موجودیت انسان نه به خاطر دولت، اقتصاد و ایدولوژی بلكه به خاطر خود وی است. بدین لحاظ استفاده ابزاری از انسان برای رسیدن به اهداف و پدیده های نامبرده موجه نیست. یعنی سیاست، اقتصاد و علم بایستی در خدمت انسان قرار گیرند اما عكس این قضیه خلاف امر و نقص فدرالیسم محسوب می شود.

2 – انسان به خاطر ویژگی نوع خود و خلاقیت توسط اراده اش باید در مركز ثقل تمامی مناسبات و رفتارها و اعمال قرار گیرد.

3 - هر انسانی از بدو تولد صاحب حقوق بنیادی و غیر قابل اغماض است كه توسط مراكز و نهادهای قدرت  رسمی و گروههای اجتماعی قابل سلب نیستند. این حقوق عبارتند از :  برخورداری از حق زندگی، حق سلامتی و استانداردهای زندگی، آزادی تحرك و فعالیت، بطوری كه به آزادی دیگران لطمه وارد نكند و بویژه آزادی اعتقاد و ایمان و بیان اندیشه به اشكال گوناگون اعم از گفتاری، نوشتاری و تصویری ( مولتی مِدیا).

4ـ رشد و شكوفایی آزادانه افراد

حقوق شهروندی كه مورد نظر فدرالیسم است، از تمامی قید وبندها و اجبار بیگانگان فارغ می باشد و باید با برخورداری از امكانات رشد و استعدادهای نهفته اجتماعی بارور گردد. لازمه این امر داشتن حق تعیین و اختیار در محدوده زندگی شخصی و اجتماعی است. بدین خاطر فدرالیسم برای تاثیر گذاری لازم بر افراد ، تمامی مسائل حوزه های  سیاسی، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی را در بر می گیر د.

5ـ مبارزه بر علیه سلب حقوق و استثمار انسانی

فدرالیسم برای تحقق بخشیدن به اهداف خویش بر علیه تمامی اشكال ستم ، تحقیر و استثمار مبارزه می كند و با هر آنچه كه آزادی و اراده انسانی را تهدید می كند به تقابل می پردازد. با هركونه تجمع و ازدیاد قدرت در دولت و قدرتهای اقتصادی ، با تسلط بوروكراسی وتكنوكراسی، نظامی گری، دستكاری در وسایل ارتباط جمعی و سوء استفاده از اموال عمومی به مبارزه بر می خیزد.

  مبارزه برعلیه  سلطه گری

خود پرستی مفرط فردی یا گروهی از گوناگونی و علائق متفاوت سرچشمه می گیرند كه به خاطر حفظ منافع مبارزات طبقاتی ، نزاعهای مذهبی و ایدولوژیك را بوجود می آورند. فدرالیسم با چیرگی و تسلط طبقه، ایدولوژی و حزب بر دیگران و باكاربرد زور و قدرت برای این نیات به تقابل می پردازد.

بر اساس فدرالیسم كسی حق ندارد حاصل زحمات دیگری را از آن خود سازد. بدین خاطر مخالف سیاستهای  اگوئیستی لیبرالیسم اقتصادی است و در عین حال نظام اشتراكی توتالیتری را نیز رد میكند.

 

فصل دوم ـ تامین استقلال مجامع كوچك و خرد

 

1ـ واقعیت و موجودیت انسانی

بر خلاف لیبرالیسم اقتصادی با ویژگی فردگرایانه افراطی، فدرالیسم به انسان به عنوان یك موجود منفرد نگاه نمیكند، بلكه در كنار ویژگیها و نیازهای فردی اش به او به مثابه موجودی اجتماعی و جمعگرا توجه می كند كه این ویژگی به خاطر هستی و بقای انسان می باشد.

به این لحاظ انسانها برای تفاهم یكدیگر  نیاز دارند كه در نهادها و تشكل های گوناگون اجتماعی  شركت كرده و سازماندهی شوند. نهادها و موسساتی كه انسان در آن ارگانیزه شده بخشی از زندگی اوست. خانواده ، همسایگان، سازمانهای عمومی، بخشها و مناطق كشوری، گروههای اتنیكی و خلقها همگی به دایره زندگی بشر تعلق دارند. تلاش برای تحقق واقعیت انسانی از جانب فدرالیسم بزرگترین امر تعیین سرنوشت زندگی اجتماعی را فراهم می كند.

2 ـ تقدم سازمانهای كوچك و مشترك المنافع بر ارگانهای دولتی

اجتماعات ارگانیزه شده از نظر تاریخی، جامعه شناختی و حقوقی بر دولت مقدم بوده و به لحاظ طبیعتشان در برابر دولت از حقوق مستقل خود بهره مند هستند و به خاطر حق موجودیت خویش و مصالح امور از راهكارها و قواعد اتونومی ( خود گردانی) پیروی می كند.

3 – ارزشها ی شخصی، مستقل و غیر دولتی

جایگاه ، مقام و ارزش اجتماعات كوچك در محدوده تاثیرگذاری شان در سطح نهادهای دولتی است زیرا حكومت و ملت در اساس، مراحلی از سلسله مراتب  اجتماعات بشری هستند.

4 – نهادهای دولتی در برابر مجامع و گروههای كوچك دارای حق ویژه نیستند.

حقوق جمعیتها و گروههای مشترك المنافع و مستقل توسط دولت نمایندگی نمی شود و دولت در این مورد صاحب اختیار نیست. همچنین دولت حق ندارد موجودیت آنها را زیر سؤال ببرد.

5 – حق تعیین سرنوشت

مردم، خلقها، ملیتها و همه آحاد ملت از نظر حق تعیین سرنوشت متساوی الحقوق می باشند. هیچ یك از  مناطق كشور و سرزمین خلقها و ملیتها بدون نظر ساكنین آنجا به قسمتهای دیگر ضمیمه و یا از آنجا جدا نمیشود. رشد و شكوفایی اقلیتها و خلقها در عرصه های گوناگون بایستی تقویت شده و مورد حمایت قرار گیرند.

 

فصل سوم – محتوا و چگونگی روح همبستگی

 

1 – روح نوین فدرالیسم

به همراه تحقق فدرالیسم رفتار روحی و اخلاقی جدید در زندگی جمعی و مشترك و همبستگی انسانی حاصل می شود كه زمینه های جذب و پذیرش متقابل گروههای متنوع اجتماعی را هموار می كند.

2 ـ غلبه بر  شرایط موجود مادی

فدرالیسم وضعیت مادی موجود و مسلط را رد میكند. خود پرستی مفرط و قدرت پرستی بدون توجه به علائق عمومی،ثروت پرستی و مال اندوزوی به قیمت فقر عمومی، تهمت و اتهام زنی، فساد، آسیمیلاسیون،تبعیض و تحریك مردم و یا بخشهایی از آن بر علیه یكدیگر نشانه بیماری اجتماعی وضعیت فعلی است و موجب حذف هر نوع همزیستی ساختاری است.

3ـ بجای برعلیه یكدیگر برای همدیگر

فدرالیسم به خاطر این برای جانشین شدن یك عقیده نوین تلاش می ورزد تا بنواند بجای تقابل، باهم بودن و همزیستی مشترك و بجای دشمنی، آشتی را جانشین كند و برای فائق گشتن بر كینه و ایجاد صلح بر اساس تعادل حقوقی و فراهم كردن علائق مختلف گروههای گوناگون مردم تلاش می ورزد.

فدرالیسم روح همبستگی و روح انسانیت است و برای ارزشهای  واقعی ، فضیلت ، كمك رسانی،اتحاد و اشتراك در همزیستی و قانون مداری و حقوق برابر تلاش می كند.

4ـ پرورش روح انسانی

برای تحقق این هدف، آموزش و پرورش جوانها با تفكر و ایده بشردوستانه لازم است تا بتوانند با پیروی از آن اصول و با درك مسؤلیت انسانی به تفاهم و اشتراك مساعی همت گمارند. در این رابطه مدارس و اموزشگاهها در تربیت شهروندان و آموزش شخصیت نیكو و متكی بر خود و تربیت متخصصین حرفه ای  با خصائل انسانی ، موجب می شوند تا تلاش واپسگرایان، اپورتونیست ها، شوونیستها و نژادپرستان و مخربین حقوق بنیادی و انسانی را خنثا سازند.

 

فصل چهارم: شكوفایی نوین فرهنگ و هنر

 

اهمیت ارزشهای فرهنگی

1ـ فدرالیسم به فرهنگ و هنر به مثابه اشكال بیان و ابراز خلاقیت انسان و به عنوان شاهد و گواه ایده آلها و  اجزا تقویت كننده موجودیت اش می نگرد.

2ـ فقدان خلاقیت و بی ابتكاری هنری و فرهنگی

فدرالیسم برای رهایی و گذار از تسلط بی ابتكاری در محدوده هنری و فرهنگی كه تاثیرات مادی گرایی و یا بنیادگرایی ایدولوژیكی، پژمردگی و نابودی آن را موجب شده است،  با قاطعیت تلاش می ورزد.  

طراحی، نقاشی، موزیك ، رقص ، هنرهای نمایشی ودراماتیك و ادبیات را از گزند و آسیب شارلاتانیزم و انقلابات شبه فرهنگی مبرا كرده و برعلیه هرگونه دستكاری در آنها به مبارزه بر می خیزد.

3ـ رهایی از تحمیل ابزار و سبكهای یك سویه

شكوفایی هنر تنها در شرایط آزاد و فارغ از هركونه قیم مآبی و تحمیل، حاصل شده و به نتایج خلاق و مبتكرانه فرا می روید. به این خاطر فدرالیسم موافق حداكثر آزادی ممكن برای فرهنگ و هنر و فارغ بودن آن از جهان بینی و اجبارها و تحمیلات سیاسی و اقتصادی است.

فدرالیسم از تسلط مناسبات تجاری كه به خاطر منافع گروههای سود جو و تجار هنری ایجاد شده و با نفوذ و تبلیغات در وسایل ارتباطات جمعی  پیش برده می شود و خلاقیتهای هنری را به سكوت مرگبار وا می دارند، به مبارزه می پردازد.

4ـ حمایت قاطعانه از خلاقیت هنری

فدرالیسم از تمامی جهات از فرهنگ و هنر حمایت می كند و در عین حال می خواهد به ابتكارات فرهنگی و شناسایی ارزشهای نوین نیز یاری رساند. هنرمندا ن از حمایت مالی مراجع رسمی و عموم بهره مند گشته و اقدامات لازم بدور از بوروكراسی را برای شكوفایی آن مقرر می دارد.

5ـ حفظ گنجینه های فرهنگی 

فدرالیسم حفظ چندگونگی فرهنگی را مورد توجه قرار می دهد و هرگونه تبعیض و تك صدایی و یك شكل گرایی را رد می كند.از سنتها و ارزشها ی نیكو و به ارث رسیده مراقبت می كند و تبادلات فرهنگی بین  گروههای گوناگون، مناطق  و حوزه های مختلف را مقرر می دارد و به همزیستی چند فرهنگی و بارور شدن آن یاری می رساند.

 

فصل پنجم: هماهنگی علیرغم چند گونگی

 

1ـ فدرالیسم چندگونگی را می پذیرد 

فدرالیسم اصل منحصر بفرد بودن و متفاوت بودن انسانها و گروههای انسانی را می پذیرد و در این اصل غنا و اندوختگی هستی اش را می بیند و بدینسان ریشه چندگونگی ابداع و خلاقیت را در آن می یابد. بدین طریق راه كارها ی متفاوتی را كه در اثر ضرورت و تقسیم كار نوین حاصل می شوند به رسمیت می شناسد. هدف فدرالیسم پر كردن شكافهای  بین جوامع انسانی باتكیه بر پیوند و همبستگی در تمامی ابعاد است و در كنار همزیستی هارمونی دار گروههای گوناگون انسانی می خواهد این ایده فدرالی را تحقق ببخشد: وحدت در عین چند گونگی. 

2ـ گوناگونی به معنای تقابل و تضاد نیست

فدرالیسم تخاصمات در جهت نفی گوناگونیها   و یك جانبه نگری  را مردود می داند. بنیادهای اندیشه فدرالی بر موجودیت و همزیستی گروهها و جوامع مختلف تكیه دارد و به همین خاطر بر مقبولیت علائق گروههای   گوناگون بر اساس تعادل و مسالمت جویی تلاش می ورزد.

 

فصل ششم: غلبه بر  بی اعتباری و تهی كردن ارزشها

 

1ـ خطر جهان گستر بی اعتباری

یكی از خطرهای بزرگ زمان ما تهی كردن ارزشهای انسانی اعم از دستآوردهای فرهنگی، انس و علاقه به زادگاه و تعلقات و همبستگی به آن توسط قدرتهای موجود و ذینفع است كه بدین وسیله می خواهند با تاثیر گذاری و دستكاری در ارزشها در جهت اهداف سیاسی و اقتصادی خود بهره بگیرند.

2ـ تلاش فدرالیسم برا ی غلبه بر فقدان ارزشها

فدرالیسم می خواهد توسط تقسیم بندی ارگانیكی  و ایجاد ساختارها بر اساس سلسله مراتب و حقوق برابر   بر بی اعتباری ارزشها غلبه كند و از توده های انسانی كه به زادگاه و موطن خویش وابسته  و دارای روحیات مستقل  نیز هستند،  شهروندان و همیارانی را كه با رضای خاطر دركنار هم بسر می برند، بوجود آورد.

3ـ ایجاد جمعیتهای آگاه

هدف این ساختار حذف مهاجرتها و كوچهای اجباری و غیر انسانی است و جایگزینی آن توسط ساختارها و تقسیم بندی های نوین مطابق اراده انسانی است. به این امر مسلما وجود جوامع آگاه سیاسی، خودآگاهی، مسؤلیت شهروندان، تجربه و دانش در عرصه سیاسی موثر واقع می شوند. جابجایی بی رویه و بیش از حد انسان در شرایط فعلی عواقب ناگوار اجتماعی و روحی را در بر دارد. بدینسان فدرالیسم از پیوند و وابستگی انسان به سرزمین و محیط و محل سكونت پشتیبانی می كند.

4ـ میهن به عنوان محیط زندگی طبیعی

از منظر فدرالیسم میهن اهمیت اساسی دارد و از آن معنای محیط طبیعی انسانی برداشت می شود و یااینكه مدت طولانی در آن سكونت گزیده است.میهن به عنوان محیط زیست ثابت از ضرورت و ویژگی زندگی انسانی است كه شكوفایی و تحقق نیازمندیهای زندگی بشر آنرا الزامی كرده اند. بنابراین این ویژگی ارزشمند باید حفظ شود.

5ـ پاسداری از میهن و وطن

در سیستم فدرالی انسان نسبت به محیط زندگی اش یك حق بنیادی دارد كه از معیارهای مهم برای كیفیت زندگی است. این محیط به معنای میهن و محل زندگی است. ساختار این محیط باید با نیازمندیهای زندگی انسانها مطابقت داشته باشد. ویژگی طبیعی سرزمین، گیاهان و حیوانات حفظ شده و از نابودی آنها ممانعت به عمل آید. زبانهای محلی، فرهنگ، آیین و رسوم  باید مورد حمایت قرار گرفته و از یك گونه گرایی و یك شكل گرایی جلوگیری شود.

 

فصل هفتم: ساختار طبیعی و بنیادی موجودات زنده

 

1- فدرالیسم یك ساختار نوین در مورد نهادها و مؤسسات دولتی و اجتماعی را مطالبه می كند. و درك مسلط گونه از دولت را رد می كند كه بر طبق آن دولت مركزگرا به عنوان مافوق قدرت درك می شود و بقیه حقوقشان را تنها از دولت كسب می كنند بطوری كه تقسیم بندی غیر طبیعی از بالا به پایین را مقدم می دارند. فدرالیسم یك ساختار ارگانیك مربوط به نظم عمومی و دولتی را از پایین به بالا می خواهد. این مسئله از فرد انسانی شروع شده به همسایگان و انجمن ها و جمعیتها و جامعه تعالی و ترقی می یابد و به تشكیلات همگانی و دولتی سمت گیری می كند.

جهت تاثیر گذاری شهروندان بر تشكیلات دولتی و اجتماعی و جریانات اجتماعی بایستی  وظایف مشترك و عمومی حتی المقدور توسط شهروندان تحقق یابد.

2- اصول مربوط به پرنسیپ سابسیداری

از منظر فدرالیسم واحدهای منفرد، حق دارند موجودیت و بقایشان را حفظ كنند، مسؤلیت این كار مقدمتا برعهده خودشان است و برای تامین آن باید خودشان تلاش كنند و كمك جامعه می تواند در حدی باشد كه به توانایی و تكالیف او یاری رساند.در این رابطه مناسبات اجتماعات گوناگون بر حسب نزدیكی و شناخت می توانند به پیشبرد مراتب  كمك كنند. حفظ و رعایت این مراتب و مربوطیت تحت نظارت حقوق و قوانین توسط شهروندان مربوطه و اجتماعات جامه عمل می پوشد.

3- اتحاد همسایگان پایه و سلول اولیه ساختار های اجتماعی

در نظام فدرالیستی سلول اولیه ساختارهای اجتماعی و رسمی را اتحاد و همبستگی همسایگان عبارت می سازند كه امری آزادانه و مربوط به ساكنین یك منطقه است.متعلقین به این اتحاد در فواصل معین بطور مرتب تشكیل جلسه می دهند و مسؤل امور را از میان خود برگزیده و مسائل شان را حل و فصل می كنند.

4-‌ مراحل هرم گونه همبستگی جامعه

همسایگان بترتیب مراحل، اتحادیه ( انجمن، جمعیت وشورا) ، سازمان مستقل امور ساكنین و یا همبستگی ناحیه ای یك شهر را برقرار می كنند.اتحاد و همبستگی محلات مجددا  اتحاد ناحیه ها را ایجاد می كند و  اتحاد نواحی مختلف شهری به اتحاد كل شهری فرا می روید. همبستگی اتحادیه های شهری اتحاد مناطق و ایالت را بوجود آورده و بدینوسیله متحدا دولت ایالتی و یا دولت یك ملیت را بوجود می آورند. اتحاد دولتهای ایالتی نیز دولت متحده سراسری و یا فدرال را تشكیل می دهند و از اتحاد های ماوراء ملی در یك ساختار فدرالیستی، جهان فدرال بوجود می آید كه در تمامی سطوح بطور آزادانه و با حركت از پایین به بالابوقوع می پیوندد.

 

(ادامه دارد)