نقدی
بر كتاب
"
حكایت دختران
قوچان"
تألیف
: افسانه
نجم آبادی
1995 نشر
باران.
استكلهم. چاپ
اول.
ماغـتیمغـولـــی:
" ای
حقارت بیلن
باقان بیـزلــــــــره
مُجاز
بیلیپ
موْنكـوْر
بوُلما
سوٌزلره "
تــــرجمه:
" ای
كه بچشم حقارت
بر ما می نگری،
مجاز
ندان كه حقیقت
را منكر شوی."
سركار
خانم افسانه
نجم آبادی !
اخیراً
مطالعه اثرتان
بنام "حكایت
دختران قوچان"
برایم میسر گردید.
پیشاپیش از
زحماتیكه در
تدوین منابع
كشیدید
تشكرنمود. چه،
تألیف و چاپ
كتاب در اروپا
"صبر ایوب" می
طلبد ولی جای
بسی تأسف است
كه چرا این
همه كین
وعداوت علیه
ملت تركمن روا
داشتید.
مسلماً
جنابعالی به
حقانیت " قلم و آنچه
كه از آن جاری
میگرد" آشنایید.
بنده بعنوان
محقق علم تاریخ
بسیار متأسفم
از اینكه
همكار اندیشمندم
در كشوری كه
بوضوح در آن
آزادی بیان،
اندیشه و نگارش
وجود دارد، بی
محابا و بدون
نظر گرفتن واقیعتهای
آنسوی سكه یكجانبه
به محكمه رفته
از اینكه
آنهمه تهمت علیه
ملت تركمن روا
داشتید
خوشحال و
شادمان بازگشتید.
سخن را بدرازا
نكشیده به برخی
از ناراستیهای
موجود دراثرتان
اشاره میكنم
تا شاید در چاپهای
آتی كتاب مورد
حك و اصلاح
قرار گیرد:
ص6. مقدمه: :
حكایت دختران
قوچان حاوی چندین
مضمون آشنای
فرهنگ زمانى
خود بود:
تركمن غارتگرعلیه
رعیت ده نشینی،
تخاصم سُنـی و
شیعه... تخاصم
ترك وفارس"
در سراسر
كتاب اصطلاح
"تركمن غارتگر"
بكرات تكرار میشود،
انگار تركمن غیر
ازغارت و چپاول
پیشه ای
نداشته، نه
شهری، نه تمدنی
و نه هنری خلق
كرده است،
كارشان منحصر
بود به غارت
آنهم غارت
انسان.بیان این
نوع طرز نگرش یا
نهایت نا آگاهی
تان از تاریخ
و فرهنگ ملت
تركمن می باشد
و یا نهایت
خصم و كین تان
نسبت به ملت
تركمن است.
برای روشن
ساختن اذهان
خوانندگان این
قبیل آثار گوشه
ای ازتاریخ
شكوهمند
تركمنها را
خاطر نشان میسازم:
كشفیات
باستانشناسی
كه در نتیجه
كاوشهای پروفسور
و
رافائــــــــل
پومپللیR. Pumpellyاستاد
دانشگاه پنسلوانیا
در سال 1904 در
منطقه أنوو(ژnew)
جمهوری
تركمنستان
بعمل آورده
حاكی از
آنستكه منشا و
مبدأ تمدنهای
ایلام، شوش،
سومر و موهینجودارو(هند)
از سرزمینی
است كه اجداد
تركمنهای
كنونی در آنجا
زندگی میكردند،
مقایسى جمجمه
های مدفون شدگان
با جمجمه های
تركمنهای " پار"(اجداد
پارتیان) نشان
میدهد كه اینان
دقیقاً تركمن
بودند. نخستین
كشاورزان و
رام كنندگان حیوانات
وحشی، كشف
فلز(برنز) از این
ناحیه بوده،
وجود شهرهایی چون
" نوسای" و ماری(نسا
و مرو در گویش
و نگارش عربی
و فارسی) نمایانگر
قدمت تاریخ
تركمن می
باشد.[1]
كشف قالی
مشهور پازیریق
در سال 1947 از زیر
قطعات یخ در
ناحیى آلتای
تركستان كه در
آن بطور اعجاب
انگیزی تاریخ
و فرهنگ ملت
ترك این
فرزندان
اوغوزخان در
آن ترسیم گشته،
كشف سنگ نبشته
های " ینی-سیی"Yeni-seyi و
"كوْل تگین
حان"Kül
Tegin han ... در منطقه
ائسسئق گوٌل(Issiq
gِl) در جمهوری قیرقیزستان
كنونی توسط
محققان بنام
دنیا و... همگی
دلالت بر
متمدن و سازندگان
تاریخ بودن
تركان از
آنجمله
تركمنها دارد.
بگونه ایكه
امروزه اسب،
قالی، زیورآلات
و دیگر صنایع
دستی تركمن
نشان از خلاقیت
و هنرمندی
زنان و مردان
این ملت دارد
كه خود بحث
جداگانه ای می
طلبد.
در
رابطه با مسئله
غارت و غارتگری
ملت تركمن:
بگواه اكثر
محققان داخلی
و خارجی ظلم و
ستمی كه
تركمنها در نتیجه
یورش وحشیانه
حكومتهای
مركزی- بویژه
از دوران
قاجار به اینسو-
كشیدند بسیار
شاق و غیرقابل
تحمل بود، برخی
از این جنایات
در آثارو
اسناد تاریخی
عهد قاجار
منعكس یافته
است كه چگونه
سران قاجار در
اثر راهنمایی
وزیران ضد ترك
خویش قصد زدن
تیشه بر ریشه
ملت تركمن
داشتند. آنان
بیشرمی را تا
بدانجا رساندند
كه علاوه بر
تاخت وتاز بر
سر تركمنهای
اترك-گرگان،
بر سر تركمنهای
آخال و قارری
غالا(قاری
قلعه در متون
فارسی) نیز یورش
میبرند كه
خودتان نیز
بدان اشاره
كرده اید كه چگونه
دسته- دسته
تركمنهایی را
كه در جنگ به
اسارت گرفته میشد
را بدون رعایت
حال اسیری،
دست و پا بسته
در اختیار
جلادان قرار میدادند
كه از خون
آنان خیابانهای
مشهد را رنگین
سازند(ص 61
كتابتان)
در نیمه
دوم قرن
نوزدهم
همزمان با اشغال
سراسر
تركستان
ازآنجمله
سرزمین
تركمنها توسط
تزاران روس، پادشاه
ایران
ناصرالدین
شاه دست همكاری
به روسها داده
و از اینكه
روسها در
سركوبی و
اشغال خونین
سرزمین تركمن
سعی میكنند
شادمانه تلگرام
تبریك و ایلچی
ویژه به پطربورگ
روان میكند. گزارش
این سفر بصورت
نسخه خطی
بشمارى 733 تحت
عنوان
"سفرنامه روسیه
برای تبریك
فتح گوك تپه"
در كتابخانه
ملی تهران نگهداری
میشود. بهنگام
وقوع جنگ گوك
تپه میان ارتش
روسیه بسركردگی
جلادی بنام ژنرال
اسكوبلف و
تركمنها
درنوامبر- دسامبر1881-1880
كه منجر به
كشته شدن بیش
از سی هزار انسان
بیدفاع گردید،
اسكوبلف طی
نامه ای به سفیر
روسیه در
تهران و نیز
ارسال پیام به
حاكمان
بجنورد و قوچان
و تطمیع آنان
به غارت اموال
تركمن انجام یورشهایی
را از سوی خاك
ایران
خواستار میگردد.
وی در نامه خویش
بتاریخ 20 ژوئن 1880
به سفیر روسیه
در تهران می
نویسد: "ما
سرزمین تركمن
را تا ناحیه گوك
تپه با خاك یكسان
كردیم، اگر
كردهای
خراسان نواحی
بین
آشغابات(عشق
آباد در متون
فارسی) و گوك- تپه
را مورد تهاجم
قرار دهند
زودتر به مقصد
خواهیم رسید." گرودوكف-
جنگ در تركمانیه
ترجمه از روسی.
نسخه خطی
موجود در
كتابخانى ملی
تهران"
و نیز نگاه
كنید به
Expedition of Britain in Central asia. London 1885
در این
كشتار وحشیانه
سركرده
مهاجمان ایرانی
كلنل
ذوالفقارخان
آنچنان جتایتی
علیه ملت
تركمن انجام
داد كه قلم از
بیان آن میلرزد،
برای غارت
دستبندها
دستهای زنان
تركمن را از مچ
بریدند، گوشواره
ها را با گوشها
كندند و در
نهایت نزدیك
به 55 هزار دختر
جوان تركمن را
با خود بسوی ایران
بردند. در این
برهه البته ما
نیز میتوانیم
مدعی آن 55 هزار
دخترمان باشیم
كه توسط"غارتگران
فارس" به یغما
رفتند. یك
محقق تاریخ هیچوقت
جنایتی را كه
مثلاً فلان
سركرده قشون و
یا خان انجام
داده را بحساب
تمامی آن ملت
نمی گذارد.
درست از همین
زاویه است كه
خانم نجم آبادی،
اقدامات "
صاتلیق خان" و
"شیخی خان" را
نباید به پای
همه تركمنها گذاشت
و یك حكم كلی
صادر كرد. این
نوع طرز تفكر
شما چیزی جز
برانگیختن
خصومت ملی میان
ملل مختلف
ساكن ایران نمی
باشد.
اگر قدری
از مسئله
"غارتگری
تركمانی" بگذریم"
چندین مورد
اشتباه فاحش
در اثرتان
وجود دارد، از
آنجمله در ص 8 :"
عشق آباد كه تا
سال 1881 جزئـی از
قلمرو دولت ایران
بود اكنون با
تعلق به دولت
روسیه یادآور
خاك از دست
رفتى ملی و نشانى
ناتوانی و عجز
دولت ایران
شده بود".
می بینیم
كه شما علاوه
بر روا داشتن
تهمت غارتگری
به ملت ما،
قصد تصاحب
سرزمینمان را
نیز در سر می پرورانید.
آخر نویسنده
محترم، آیا هیچ
دلیل و مدركی
می توانید ارائه
نمائید كه
نشانگر تعلق
سرزمین تركمن
به دولت ایران
باشد. مورخین
ایرانی در این
باب كاملاً
نعل وارونه می
زنند، مثلاً
آنان پارتها(اشكانیان)
و یا سلجوقیان
را گرفته
اعلام می كنند
چون آنان جزو
سلسله های ایرانی
هستند و بر
سرزمین تركمن
نیز حكم راندند
لاجرم آنجا نیز
جزیی از خاك ایران
محسوب میشود،
ولی این گروه
هرگز نمی گویند
كه منشا این
سلسله ها
تركمن هستند و
این تركمنها
بودند كه بر ایران
حكومت راندند.
اگر امروزه
ادعایی در كار
باشد این ما
تركمنها هستیم
كه باید بر
سرزمین مورد
فتح پادشاهانمان
ادعای ارض نماییم.
اجداد ما نه
تنها بر ایران
و هند بلكه تا
دجله و فرات
فرمانروایی
كردند ولی چون
ملت تركمن "رویی
به سنگ پای
قزوین"
ندارند به اینگونه
خزعبلات نمی یازند.
پادشاهان
آزمند ایران هیچوقت
جرئت نزدیك
شدن به سرزمین
توران را
نداشتند.
كوروش هخامنشی
در یورش خود
به ناحیه اورگنچ(شهری
در شمال
تركمنستان
فعلی) بدست
شاهزادى خانم
تركمن "
تومار"(توماریس
در منابع یونانی)
سرش از تن جدا گردید،
شكست رذیلانى
قشون چهل هزار
نفری ناصرالدین
شاه در حمله
به ماری از
دست عده ای
تركمن كه نه
سلاح جنگی كافی
داشتند ونه
سربازانی
حرفه ای- تنها
درایت سركرده
تركمن " قاوشئت
خان" و ایمان
آنان در دفاع
از سرزمینشان-
سپاه عباس میرزا
را بزانو
درآورد.
شاهزاده
نشین های
مستقل قفقاز
در قرون 17،18،19 میلادی
مورد تهاجم ایران
و روسیه قرار گرفت،
هر یك از دول
فوق بمنظور
اشغال سرزمینهای
فوق سپاهیان بیشماری
بدانجا گسیل
داشتند و در
نهایت آتش جنگی
خانمانسوز بین
ایران و روسیه
در گرفت كه
تنها با شكست
ایران و
انعقاد
عهدنامه های گلستان
و تركمنچای و پرداخت
غرامت جنگی از
سوی ایران،
شعله های جنگ
فروكش نمود. اینك
سالها پس از
آن واقعه و
اعلام
استقلال
آنها، هم پان
ایرانیستهای
ورشكسته، هم
دار و دسته بنی
صدر و هم برخی
محافل حاكم در
جمهوری اسلامی
ندای
"واحسرتا 17
شهر قفقاز" سر
میدهند. اگر این
قبیل جریانات
زور می داشتند
بر سر تصرف
مجدد
افغانستان نیز
سر و كله می
شكستند. برگردیم
بر سر مسئله
آشغابات.
سرزمین
تركمنستان یعنی
نواحی شرق دریای
خزر برخلاف
منطقه قفقاز
كه بر سر
تصاحب آن میان
روس و ایران
نبردهای خونینی
درگرفت، سرزمینی
بود كه دولتین
روس و ایران
در راستای
سركوبی
تركمنها صمیمانه
با یكدیگر
همكاری داشته
مانند دو لبى
قیچی عمل
كردند( شایان
ذكر استكه این
همكاری صمیمانه
نه تنها در
زمان اقتدار و
رقابت كمونیسم
و كاپیتالیسم
قطع نگردید
بلكه امروزه نیز
با همان حدت و
شدت ادامه
دارد)
محققینی
از این دست هیچ
و دلیل و مدركی
نمی توانند
ارائـه دهند
كه ایران بر
سرزمین تركمن
و آشغابات
حاكمیت داشته
است. اگر
منظور بر وجود
روابط فرهنگی
باشد در ادبیات
فارسی نیز آثار
فراوانی از
فرهنگ تركی می
توان یافت. یك
مثال ساده. در
همان لغتنامى
دهخدا-كه وی نیز
ملت تركمن را
غارتگر معرفی
نموده - صدها
كلمه و ضرب
المثل تركی یافت
میشود.
پس از قتل
عام وحشیانى
روسها در 12 ژانویى
1881در ناحیى گوك
تپه، قراردادی
در تاریخ 9
دسامبر
همانسال بین ایران
و روسیه بامضا
رسید و سرزمین
تركمن بطور
ناجوانمردانه
بین دول فوق
تقسیم گردید.
این قرارداد
با عنوان " تقسیم
سرزمین متصرفی
بین دولت علیى
ایران و دولت
فخیمى روس" در
ادبیات ایران
نامیده میشود.
شما اشاره كردید
كه اینك(یعنی
سال 1995
/سال چاپ
كتابتان) عشق
آباد به روسیه
تعلق دارد. در
حالیكه كشور
تركمنستان در
27 اكتبر 1991 رسماً
مستقل گشته و پرچم
آن در كنار پرچم
سایر ملل
مستقل در مقر
سازمان ملل
متحد در
اهتزاز است.
روحیى
تركمن ستیزی
در آثار قریب
به اتفاق نویسندگان
فارس وجود
دارد. باستانی
پاریزی در
كتاب خود بنام
"هشت الهف"
جنایات تیمسار
مزین این سگ
زنجیری محمد
رضاشاه در
سرزمین تركمن
را مورد تحسین
قرار داده ظلم
و ستم وی به
ملت تركمن را "
تلنگر خشم
خدا" می نامد.
جناب پاریزی
به بزرگترین
مقدسات ملی و
ادبی نه تنها
تركمنها بلكه
فیلسوف گرانقدر
مشرق زمین "
مختومقلی"
توهین بسیار
زننده ای روا
داشته، وی و پدر
عالمش " دولت
مأمد آزادی"
را راهزن معرفی
میكند(هشت
الهف. چاپ دوم.
1368. نشر نوین صص 365
و395 تهران)
اخیراً
كتابی تحت
عنوان " فهرست
اسناد
علاالدوله و
حشمت الدوله"
توسط سازمان
اسناد ملی ایران
در تهران
منتشر گردید.
در این اثر كه
اسناد و
مكاتبات عهد
ناصری در آن
جمع آوری شده
دیدگاههای
حكومت مركزی
نسبت ملت
تركمن بوضوح
در آن منعكس یافته
است. در اینجا گوشه
هایی از آنرا
نقل میكنم تا
امیدوارم درس
عبرتی برای
محققانی از
نوع شما باشد:
سند
شمارى 4
فرستنده:
مستوفی
الماللك
گیرنده:
حشمت الدوله
تاریخ: 20
صفر 1286ق
" برای
سركوبی
تركمان هر طور
مصلحت میدانید
عمل كنید. نظر
آنست كه به
تركمان صدمه
وارد آورید"
سند
شمارى 8
تاریخ: ربیع
الاول 1286ق
" اعتمادی
به قول تكه
[تركمن] نیست،
باید آنها را
دفع واز
سرحدات ایران
دور كرد. پیشنهادشما
مبنی بر بستن
بند آبی كه از
سرخس به طژن{تجن}
می رود و
ساختن دو سه
قلعه در سر را
سرخس و مشهد
بهترین
فكرهاست..."
سند
شمارى 70
بتاریخ:
رمضان 1286ق
از
ناصرالدین
شاه به حشمت
الدوله امیر
جنگ و حاكم
خراسان.
موضوع:
خرسندی شاه از
كیفیت دستگیری
خانوار تركمن
بدست دولت
مراد خان حاكم
درگز.
سند
شمارى 104
از
ناصرالدین
شاه به حشمت
الوله
تاریخ:
صفر 1286
"... بعد از
قاری قلعه،
قلعى نخور را
هم بگیرید و پدرشانرا
بسوزانید. فس
فس نكنید كار
قاری قلعه را
زود تمام كنید.
تركمان همه یكی
است طژن نباشد
قاری قلعه
باشد"
سند
185
از
ناصرالدین
شاه به حشمت
الدوله
تاریخ:
رجب 1286
موضوع:
اضهار
ناخشنودی از اینكه
به چه دلیل
اللهیارخان
سرحددار بر
تركمان طژن نمی
تازد و دستور
برای تاخت و
تاز به تركمان
طژن.
سند
220
از مستوفی
الممالك به
حشمت الدوله
تاریخ:جمادی
الاول1286
موضوع:
دستور كوچ
دادن 600 خانوار
تركمان از
خراسان به
عراق و نگهداری
از اسرای آنها
در خراسان
مشروط بر آنكه
آنها را به
تركمان
نفروشند[از
تركمن فدیى
خلاصی آنان را
نپذیرند]
سند
267
از مستوفی
الممالك
موضوع:
ابلاغ خشنودی
شاه از فتح
قاری قلعه و
اسیر كردن
دوهزار
خانوار
تركمان و مورد
تفقد قرارگرفتن
مخاطب و سهام
الدوله و شجاع
الدوله.
سند
273
از شاه به
حشمت الدوله
موضوع:
اشاره به
منفعتهای سفر
طژن و تأیئد این
نكته كه هر
قدر صدمه به
تركان طژن
وارد بیاید به
صرفى دولت و
ملت است.
سند
307
از مستوفی
الممالك به
حشمت الدوله
موضوع:
توصیى این
نكته كه هر ایل
و طایفه ایكه
برای اسكان و
آبادی سرخس به
آنجا روانه میكنید
باید
تركمانرا
دشمن بدارند و
در تاخت و تاز
بر آنها قشون
را یاری دهند.
اینها گوشه
هایی از طرز نگرش
و عمل حاكمان
ایران علیه
ملت ما میباشد
كه عیان گشته
و در منصى دید
عام قرار گرفته.
حال تو خود
بخوان حدیث
فراوان زین
مجمل.
دیپلومات
انگلیسی ج.ف.
مكنزی در سال 1878
ازمناطق
تركمن نشین از
آنجمله كومیش
تپه در كنار
دریای خزر دیدن
میكند. وی دراین
شهر با سركردى
تركمنها
آقاحان
ملاقاتی
داشته خان
تركمن را به
سازش با ایران
فرا می خواند.
مكنزی در
استراباد از یك
روحانی مجتهد
شیعه بنام
"ملارضا" اسم
برده، در بارى
وی چنین گزارش
میدهد:
" ملا
رضا از هر
فرصتی
استفاده میكند
تا علیه
تركمنهای سُنی
مذهب اعلان
جهاد نماید.ملا
رضا بطور
احمقانه أی
متعصب است و
حتی حاضر نیست
قنسول اروپایی
را بپذیرد. چندین
بار دستور
داده استكه
آلات موسیقی
لوطی ها را
بشكنند. در
اواخر 1858 زنی را
به اتهام قتل
شوهرش نزد او
آوردند. در
واقع وی شوهرش
را مسموم كرده
بود، كاری كه
در خور مجازات
بشمار می آمد.
ولی بنا بر
قوانین اسلامی
زنی را كه
آبستن باشد نمی
توان كشت و
ضمناً ملارضا
می بایست قبل
از دادن حكم
تحقیق مفصلی
به عمل می
آورد، ولی او چنین
كاری نكرده
بود و دستور
داده بود كه گردن
زن را مانند گوسفندی
ببرند، بعد می-
فهمد كه زن سه
ماه حامله
است. بدین
صورت ملارضا
دو نفر بقتل
رسانده بود. چون
ممكن بود كه این
مكوضوع باعث
اشكالات بسیاری
شود، او
سروصدای آنرا
خوابانده بود
و به اقوام آن
هدایایی داده
شود تا
زبانشان را
ببندند"(سفرنامى
شمال. مكنزی.
ترجمى م.اتحادیه.
نشر گسترى
تهران 1359)
انسان با
خواندن این
سطور بی اختیار
بیاد حاكمان
فعلی ایران می
افتد.
در
روزنامى كیهان
چاپ لندن بتاریخ
2 دسامبر 1993 به
نقل از خاطرات
حاج سیاح
محلاتی می نویسد:
"در
بازار[آشغابات]
گردیدم. مغازه
ها پر از متاع
و بازار و خیابانها
وسیع و پاك و
مستقیم و دلگشا،
چراغها برای
شب نصب شده،
در هر گوشه می
دیدم كه اولاد
وطن عزیزم برای
تركمنهای
نادان كثافت
حوض وزباله
حمل میكردند و
عملگی و جاروب
كشی می
نمودند... اگر سئوال
شود كه چرا
جلای وطن كرده
ای معلوم میشود
خانواده ای
بوده، وضع و
معاشی داشته،
بعضی را سرباز
یا توپچی یا
فراش یا
داروغه یا
آخوند یا سید یا
نوكر یا فلان یا
بسته بهمان
آقا از خانمان
آواره كرده
است."
دهخدا
دراثر وزین خویش
" لغتنامى
دهخدا" در ذیل
كلمى تركمن مینویسد:
" تركمانی
نام جنت بشنید،
گفت آنجا هم
غارت و چپاول
هست"
خودتان نیز
در صص58 و59
كتابتان آنچنان
اتهاماتی علیه
ملت ما روا
داشتید كه نمایانگر
بغض و كین شدیدتان
نسبت به
تركمنها میباشد:"
تركمن بی رحم
و غارتگر،
فروتر از
تركان،
تركمان خشن و
وحشی و دزد..."
كه پیش از هر چیز
شایستى نویسندگان
آن می باشد.
شما بدون
مطالعه و فاقد
هرگونه
معلومات و آگاهیهای
تاریخی در
بارى تركمنها
آنچنان خطای
منجر به جنایتی
را مرتكب شدید
كه جواب
اتهامتان با
حضور
وجدانهای آگاه
در یك دادگاه
منصفه عدالت
تجلی خواهد
كرد.
حال
برگردیم به
مسـئله مطرح
شده در
كتابتان یعنی
فروش دختران
قوچان
قبل از هر چیز
باید گفت كه این
عمل غیر انسانی
را حاكم وقت
قوچان انجام
داده و ربطی
به یورشگری ایلیاتی
ندارد. خانم
هما ناطق محقق
برجسته تاریخ
عصر قاجار در
این باره می
نویسد:
"
مهمترین
نوشته ایكه از
قائم المقام
در مورد فتح
خراسان و بویژه
تخریب سرخس
باقی است،
نامه ای ایست(منتشر
نشده) كه به امیر
نظام نوشته
است. وی در
نامى خویش چنین
مینویسد:
هوالله العالی.
برادر عزیز "
الحمدالله
كار سرخس بوضعی
كه فرمایش همایون
شاهنشاهی شده
بود صورت
انجام یافت و
مال فراوان
بدست سپاه
آمد. سربازها
و سواره ها و
توپچی و تفنگچی
هم گرانبار و
برخوردار
شدند. البته
دو هزار اسب
تركمانی كه مثل
آن هرگز
بدارالخلافه
نیامده است
بغارت رفت، با
صد و پنجاه
هزار گوسفند و
شتر فراوان آن
سامان و زره و
آلاچیق و درفش
و سایر اسباب
نقره و شال و
ترمه و ملبوس
زنانه به تاخت
آوردیم. تخمیناً
هفت هزار اسیر
بی صاحب در
اردو مانده
بود كه دیروز
حكم شد همه را
جمع كردند و
به شترهای
كاروانی گندم
نشاندند و
مستحفظ همراه
فرمودند كه
تسلیم سركار
مجتهد و اخوان
میرزا موسی
شود...خدمت
خداوندگار
سلام عرض
كن.والسلام"
سپس خانم
ناطق در بارى
شایعه ناامن
بودن راهها و
تهدید
تركمنها به
نقل قول از سیاحان
خارجی دلایل
جالبی ارائـه
میدهد:
تره زل Trezel"
برخی از سیاحان
خارجی از
آنجمله ژنــــرال
كه در
سال 1808 ازنقاط
مختلف ایران دیدار
كرده
بود اعتقاد
دارند كه
اصولاً در
جاده ها و
راهها مسافرین
خارجی با هیچگونه
خطری مواجه
نبودند. در هر
حال اگر در
صحت این گفته
ها نیز شك كنیم
باید بپذیریم
كه داستان اسیر
بردن و اسیر گرفتن
تركمانان بیشتر
جنبه افسانه ای
داشته و یا لاقل به
آن شدتی كه
اولیای حكومت
و دولت وانمود
میكردند نبود.
در این باره
قائم مقام در
نامه ای كه
معلوم نیست
لحن شوخی دارد
یا جدی از
خراسان به وقایع
نگار می نویسد:"
ولی، میرزا
كدام سال از
كشمكش افغان و
ازبك و اویماق
و تركمن فارغ بوده اید".
در میان افرادیكه
"اسیر"
خوانده میشدند
بسیار بودند
كشاورزان و حتی
كدخدایانی كه
از جور مالك و
كلانتر، دهات
خودرا
بدلخواه رها میكردند
و به ایلات می پیوستند
و حتی همراه
آنان بغارت
دهِ خود باز میگشتند.
بگفتى دیپلومات
انگلیسی ژوزف
ولف كه خود
مدتی در میان
تركمانان
بود، بسیاری
از تبهكاریهای
بزرگان و دزدی
حكام و یا بد
حسابی ها
بحساب
تركمانان گذاشته
می شد. او می
افزاید:" عجیب
اینكه همین
تركمانان كه
به چپو وغارت
مشهورند مورد
اعتماد كامل
تجار و اهل كسب
ایرانی می
باشند، پول
بدستشان سپرده
میشود و اینان
نیز مبلغ را
بدون كم وكاست
به مقصد می
رسانند"
در بارى
قتل عام فجیع
اسرای تركمن
در مشهد، خانم
هما ناطق به
نقل از ناسخ
التواریخ می
نویسد:
" عباس
میرزا اسرای
تركمن را حاضر
كرد و شیعیان
سرخس را هم
كرد و تیغ
بدستشان داد
تا جمیع
آنانرا پاره-پاره
ساختند."
و باز به
نقل از سیاحی
بنام بروسكی گفته
می شود:
" عباس
میرزا از خون
هیچكس درنگذشت
و به هیچ
مذاكره تن در
نداد. دریك
وعده چهل اسیر
تركمن را از
سرخس به مشهد
آوردند و او
دستور داد همه
را یكجا بقتل
رسانیدند. بیشتر
زندانیان و
اسرا از شدت
قحطی و گرسنگی
تلف شدند. از
سه هزار اسیر
سرخس فقط 300
كودك و زن در
كوچه های مشهد
در حال جان
كندن بودند."
فریزر نیز
در این باره
نوشته است:
"اینان
نیمه جان و با چشمهای
بسته در كنار
خیابان
افتاده اند... اینان
زنان و كودكان
تركمانانی
هستند كه
مردان آنها در
سرخس كشته
شدند. در آنجا 3000
اسیر گرفتند
كه بیشتر از
زن و بچى
خردسال تشكیل
میشدند. راستی
تركمنها چه
بهای سنگینی پرداختند!"
در آثار و
كتب تاریخی در
این باب
نوشتند:" نیكان
بر بدان غالب
آمدند!" شایان
ذكر است كه
عباس میرزا
بدون اطلاع انگلیسها
از افسران روس
نیز دعوت نمود
تا اردوی خویش
را با آمادگی
كامل بر سر
تركمنها
روانه سازد.
ورود " بارون آش"
و افسران روسی
به تبریز نقشى
حمله برای
تصرف خیوه كه پس
از فتح ماری
قرار بود
بمرحلى عمل در
آید، نمایانگر
همكاری روسیه
با ایران در
سركوبی ملت
تركمن می
باشد(نگاه شود
به كتاب "از
ماست كه بر
ماست" نوشتى
هما ناطق. نشر
آگاه تهران 2535
صفحات مختلف)
اینها گوشه
هایی از یك حقیقت
بزرگ است كه
قلم بدستان بی
مسئول سعی در
قلب آن و
وارونه نشان
دادن حقایق می
نمایند.
در بارى
مسـئلى فروش
دختران قوچان
كه بخاطر عدم پرداخت
مالیات از مردم
آنجا توسط
حاكم وقت صورت
گرفته و در
مذاكرات دورى
اول مجلس شورایملی
نیز مطرح شده
(مذاكرات مجلس
دورى اول 27 آگوست
1907) در ص 21
كتابتان به
نقل از سران
تركمن شیخی و
صاتلیق خان به
یك سندتاریخی
اشاره كردید.
بلحاظ اهمیت
آن سند تاریخی
را می آوریم:
" میرزا
سید علیخان
نوى میرزاجعفرخان
مشیرالدوله یكی
از مأمورین چاپارخانه
خراسان و عشق
آباد كه
سابقاً مأموریت
گمرگخانى
سرحد یموت را
داشت در نامه
ای به مجلس
نوشت:" خیلی
اسباب رقت به
جهت چاكر شد
كه عیال
مسلمانان باین
شكل اسیر دست
این فرقه
مردمان
خونخوار
باشند، جویا
شدم از شیخی
خان و صاتلیق
خان كه " شما
مدتی بود كه دیگر
آلامانی نمی
رفتید، جهت چیست
كه دوباره باز
بنای آلامانی
را گذاشتید؟"
جواب دادند:"
در خانى
خودمان نشسته
بودیم به زور
ما را بردند." گفتم:"
از كجا شما این
مطلب را می گویید؟" گفتند:"
به موجب این
كاغذ كه در
دست داریم".
خواهش كردم: "
كاغذ را نشان
بدهید". نشان
دادند. كاغذی
بود به خط
سالار مفخم و
به به مهر ایشان
كه به خط[زبان]
تركی نوشته
بودند. مقصود
این بود كه " شیخی
خان و صاتلیق
خان! شما همیشه
اوقات به پدرم
خدمت میكردید،
چرا بعد از پدرم
خدمتی بمن نمی
كنید. به حاجی
سبزعلی رئیس
سوارى گوكلان
سپردم كه راه
و بلد از
سرحددات بشما
بدهند نزدیك
قتیلش، طایفى
زعفرانلو، رعیت
قوچان را غارت
بكنید"، ما هم پنجاه
سوار سدیم،
آمدیم شوقه
وردیخان و
بداغ و مراد
مرگن از سوارى
گوكلان كه بگفتى
سالار همراه
ما می آمد. یكنفر
از آدمهای خود
سالار همراه
ما از قتلیش
آمد، تا اینكه
رفتیم قتلیش،
این اسیرها را
آوردیم. پنجهزار
تومان نقد و چهل
شتر و دویست گوسفند،
حق اشتراك
سالار را از
خودمان دادیم،
یكصد تومان هم
به ورثى آدم
سالار كه در این
شلوغی كشته
شده بود دادیم".
هرچه كردم آن
نوشتى سالار
را بگیرم
ندادند، گفتند:"
برای روزی نگهداشتیم
كه اگر دولت
بما سختگیری زیاد
كردند نشان
بدهیم. از این
قسم كارها زیاد
است."
و در ص 171
كتابتان از
قول وزیر عدلیى
وقت
فرمانفرما
بهنگام
سخنرانی در
مجلس نوشتید:"
همینطور كه از
آن طرف می
آمدند اسیر میبردند،
از این طرف هم
می رفتند و به
غارت می
آوردند و این
مطلب معمول بود"
در بارى
سرنوشت
دختران قوچان
همانگونه
خودتان نیز
اشاره كردید،
ارامنه عشق
آباد و روسها
دخالت مستقیم
داشتند.
هدف اصلی
این سوداگران
انسان بنمایش
در آوردن آنها
در كافه
رستورانها و
كسب درآمد
بود. در ص 33
كتابتان نوشتید
كه این دختران
در قهوه خانى
آواز (كافه
شانتان) تفلیس به
خواهش روسها و
تركمنها آواز
می خواندند.
باید
اذعان كرد كه
معلومات
جغرافیای شما
هم مانند
معلومات تاریخی
تان ضعیف است،
آخر، تفلیس گرجستان
كجا و تركمن
كجا؟ از آن گذشته
در آن دوره در
سراسر
تركمنستان
كافه ایكه
تركمن اداره
كند و در آن
دختران قوچانی
را به
آوازخوانی و
رقاصی
وادارند
اصلاً وجود
نداشته.
اساساً این
نوع فرهنگ یعنی
كافه داری و
مشروب فروشی
با روحیه ملت
تركمن سازگار
نبوده است.
مختصر
كلام آنكه، قریب
به 3 میلیون
تركمن ایرانی
در اثر سیاستهای
بغایت شوونیستی
حكومتهای
مركزی بیش از یكصد
سال است كه
داغ تبعیض نژادی
و آپارتاید را
با گوشت و پوست
خویش احساس می
كنند. جنایات
رضاخان و
محمدرضا در
ممنوع ساختن
زبان ، فرهنگ
وسنن ملی، غصب
اراضی مزروعی
شان با گماشتن
جلادانی چون
سرلشكر مزین،
بیگانه ساختن
نسل جوان از
تاریخ و مفاخرات
ملی شان، خوار
و كوچك قلمداد
كردن زبان و
ادبیات ملل غیر
فارس زبان،
بزرگ نمودن
فرهنگ فارسی و
گسترش فرهنگستان
زبان فارسی با
سرمایه های
مشترك تمامی
ملل ساكن ایران
كه امروزه نیز
این عظمت طلبی
و گسترش زبان
فارسی در داخل
و خارج توسط
جمهوری اسلامی
دنبال میشود.
سردمدارانی
كه تا دیروز
دست در دست
تزاران روس
سرزمین ما را
دو پارچه
نمودند -
شهرها و مناطق
ماری، اتك،
قاقا(قهقه در
متون فارسی) و
دوشاق ... را به
روسها واگذار
كردند- امروزه
با كمال وقاحت
و پررویی ادعای
ملكیت بر آنجا
داشته
خواهان" بازگشت
آنجا به آغوش
ایران اسلامی"
را در سر می پرورانند.
سوئد 3
مارس 1996