جنایت فرزند ارشد صدام

صدام حسین تنها شخصیت تاریخ است که بیشترین تعدداد مسلمانان را قتل عام کرده است. در جنگ 8 ساله ایران و عراق بیش از یک میلیون نفر جان باختند. در روزهای آخر جنگ 8 ساله دیگر تعداد مجروحان و کشته شدگان بمب های شیمیائی در ایران به 100 هزار نفر رسیده بود که هم اکنون پس از 13 سال سپری شدن جنگ نیز در بیمارستان ها ی ویژه کشور و یا در یا در کنج خانه ها زمینگیر شده اند. با شکست رژیم صدام معلولین شیمیائی اولین کسانی بودند که اشک شوق و شادی ریختند. هنوز جنگ عراق آغاز نشده بود و کارشناسان سازمان ملل متحد به رهبری آقای هانس بلیکس برای یافتین سلاح های شیمیائی و سلاح های کشتار جمعی دست بکار شده بودند. یکی از نمایندگان مجلس ایران بنام آقای پیرموذن در مصاحبه ای با خبرگزاری ایسنا انجام داده از آقای بلیکس می طلبد که برای یافتن سلاح شیمیائی نیازی رفتن به عراق ندارد و بایستی به ایران بیاید و جنایاتی که صدام و رژیم ضد بشری ایشان مرتکب شده را از زبان معلولین شیمیائی ثبت کند. با پایان جنگ و پیدا شدن گورهای دسته جمعی در اطراف شهرهای بصره و موصل از فجایع دیگری پرده برداشته شد و جنگ عراق ویژگی دیگری یافت و برای بسیاری از افراد این جنگ مشروعیت پیدا کرد. هم اینک نیز پرده از جنایاتی برداشته می شود که توسط پسر ارشد صدام  اودای مرتکب شده است. سرنوشت اودای ما را  بیدرنگ به یاد ضحاک خون آشام می اندازد. در اینجا ترجمه مقاله کوتاهی از روزنامه آلمانی دی ولت را مطالعه می کنید که گوشه ای از جنایات پسر صدام را افشا می کند.

http://www.turkmensahra.org/

 

ترجمه : شیرمحمدی

روزنامه آلمانی دی ولت 05.06.2003

روانی شیفته شیطان

 

 

خطرناکترین سلاح شیمیائی و میکربی صدام پسر ارشدش اودای و فرزند کهترش کوسای هستند که پس از پایان یافتن جنگ عراق جنایاتشان رو می شود. دختران صدام نیز در اندیشه گریز از عراقند. راغداد دختر 35 ساله و رعنا 33 ساله در فکر پناهنده شدن به انگلیس، مصر، قطر و یا امارات متحده عربی هستند. آنها راهی جز ترک عراق ندارند، زیرا هزاران هزار عراقی که خویشان و نزدیکان خود را از دست دادند و قربانی رژیم شده اند، تشنه انتقام از خانواده صدام هستند.

صدام حسین به خانواده خودش هم رحم نکرد. هر دو دختر او در ماه اوت سال 1995 به هراه فرزندان و شوهرانشان به کشور اردن پناه آوردند. ایشان کسانی بودند که اطلاعات سری و محرمانه ای را از برنامه سلاح های شیمیائی، میکربی صدام داشتند. صدام آنها را با وعده و وعید دوباره به عراق برگرداند و آنها را به دست پسرانش سپرد و آنها داماد خود را بی رحمانه کشتند و خواهرانشان را بیوه کردند.

بدرستی که مجله تایم با چاپ عکس پسران صدام در جلد مجله ازآنها تحت عنوان  خطرناکترین سلاح شیمیائی صدام یاد می کند. اودای 38 ساله در عنفوان جوانی اولین قتل را در سن 22 سالگی یعنی در سال 1988 مرتکب می شد. آنزمان اودای محبوبترین فردی را که "جان فدای" صدام بود و غذاهای صدام را پیش از سرو شدن می چشید کشت. اودای سنگدل او را با چماق آنقدر زد تا او جان را به جان آفرین سپرد. صدام وقتی این خبر را شنید پسرش را 40 روز در زندان انفرادی محبوس کرد ولی پسرش درمان نشد و ناعلاج از زندان پدر بیرون آمد.

 در سال 1994 اودای برادرناتنی صدام را در مراسم جشنی با کلت هدف قرار می دهد که گلوله فقط به پای عموی خود اصابت می کند. در ماه سپتامبر سال 1996 به جان اودای سوقصد می شود. دو نفر مسلح ماشین مرسدس اودای را زیر رگبار مسلسل قرا می دهند. 8 گلوله سمت چپ اودای اصابت می کند ولی او زنده می ماند. ترور نافرجام اودای او را زمینگیر و برای باقی عمر فلج می کند.

پس از این واقعه خود صدام شخصا پسرش را بخاطر معلول بودنش در مراسم های عمومی در مقابل چشمان دیگران تحقیر و کوچک می کند. تحقیر پدر روح  او را از قبل نیز بیمارتر می کند و بمرور زمان اودای را به یک بیمار روانی شیفته شیطان مبدل می سازد.

یکی ار مشغولیات فرزند ارشد صدام اذیت و آزار دختران جوان بود. او به محافظینش دستور می داده است که هر شب دختران جوانی را به حضورش بیاورند. او از میان دختران یکی را انتخاب می کرد و به زور به او تجاوز می کرد. ماجراهای بسیاری درباره حالات روانی و بیمارگونه او از سوی یکی از نزدیکان خود به نام ادیب شابان تعریف می شود. درباره یکی از ماجراها او می گوید: در سال 1998 در یکی از جشنها از دختر 14 ساله یکی از رهبران محلی رژیم صدام خوشش می آید. بی درنگ دستور می دهد که اور را به نزدش بیاورند و او بزور به دختر بی گناه تجاوز می کند. پدرش آنچه را که به دخترش روا رفته نزد پدر اودای صدام تعریف می کند. اودای پس از آن پدر دختر را تهدید به مرگ می کند و دستور می دهد که دختر 12 ساله او را به نزدش بیاورند و اینبار به دختر کوچک خانواه تجاوز می کند. ماجراهائی که پسر ارشد صدام بر سر عراقی آورده اکنون رو می شود. در اواخر دهه 90 اودای در شهر بغداد وارد کلوب معروف "شکارچیان" می شود و بنا به اظهارات رئیس این کلوب جشن عروسی برگزار می شده است که اودای عروس را بزور می دزدد و داماد که نظاره گر این صحنه می شود خود را می کشد.