نوربردي ايري
norberdi@hotmail.com
جمعه 13 شهريور سال 1383 روزي ملّا
با بچه اش در تابستاني گرم زير درختي نشسته بوده که جواني سوار بر اسب به سراغ
آنها مي آيد. جوان بدون اينکه از اسب پياده شود پيام پدرش را که از ملا طلبکار
بوده به اطلاع ملا مي رساند. ملا در جواب مي گويد انشاالله سال ديگر تمامي بدهيم
را يکجا خواهم دادومرد جوان
از همان راهي که آمده بود بر مي گردد.
پسر ملا پدر را يادآوري مي کند سال ديگر هم دور نيست سريع از راه
مي رسد، ما چگونه مي توانيم بدهي آنها را بپردازيم. ملا زود آنتنش مي گيرد و به
دنبال جوان فرياد مي زند که زود برگردد. جوان که جار و جنجال ملا را شنيده بود با
کمال ميل برمي گردد و به خيال خام خود که ملا پشيمان شده بدهيش را امروز خواهد
پرداخت. وقتي جوان پيش ملا مي رسد ملا به جوان مي گويد پسرم خوب گوش کن: بخاطر
اينکه خيال پدرت را راحت کرده باشم خوب است که من تشريح کنم که سال ديگر چگونه
بدهيم را پرداخت خواهم کرد، انشاالله سال ديگر سال بارندگي خواهد بود و مردم در
آن زمينهائي که دورش سيم خاردار کشيده اند گندم و جو خواهند کاشت بعد از برداشت
محصول مردم گوسفندهاي خود را به چراع خواهند برد و پشم گوسفندان به سيم خاردار
اطراف زمينها گير خواهند کرد و من نيز چند نفر را استخدام خواهم کرد و آنها براي
من پشم ها را جمع خواهند کرد بعد من آنها را به چند ريسنده خواهم سپرد و آنها از
پشم ها نخ درست خواهند کرد بعد چند نفر را استخدام خواهم کرد تا از اين نخ ها
برايم قالي درست کنند و قالي را ... ملا به همين ترتيب ادامه ميداده که جوان
طلبکار لبخند مي زند، پسر ملا که متوجه لبخند جوان شده بود مي گويد حال که مطمئن
شدي طلبتان را خواهيد گرفت لبخند مي زني.... بالاخره سال ديگر هم از راه ميرسد
پسر جوان دوباره سراغ ملا مي آيد، ملا در جواب طلب پدر جوان مي گويد امسال
بارندگي نبود در نتيجه نه از کشاورزي خبري بود و نه از پشم گوسفندان و نه از
قالي در نتيجه طلب شما چند سال ديگر عقب مي افتد، ملا کار خود را راحت کرده بود.
گويا آقاي تاجيک رئيس آموزش و پرورش استان از شگرد ملا خوشش آمده.
ايشان از يک طرف از شاداب کردن مدارس و تأثير شادابي مدارس در رشد دانش آموزان
صحبت مي کند و به دانش آموزان قول ميدهد که براي تغذيه به آنها شير گرم را با
کلوچه شيرين خواهند داد و از تلاش براي استخدام 110 معلم براي نهضت سواد آموزي و
دهها و دهها طرح کوچک و بزرگ را براي رئساي آموزش و پرورش استان ميشمارد ولي در
آخر از همه و به شکل بسيار کوتاه يادآور ميشود که آموزش و پرورش استان با کسري
اعتبارات دويست ميليارد ريالي روبرو است. نمي دانم قسم حضرت تاجيک را باور کنم يا
دم خروش را.
در هر صورت چؤممؤک فکر مي کند تا زمانيکه خطر بارش بارانهاي اسيدي
رفع نشده آقاي تاجيک دست به هيچ تحولي شادابي بخش سبز نزند زيرا بارش اسيدهاي سمي
در منطقه مي تواند تمامي زحمات آقاي تاجيک را بشورد و به زباله دان منطقه بسپارد.
در ضمن من تا زمانيکه آقاي تاجيک آتش زير شير دانش آموزان را روشن
نکرده براي بچه ام ليواني نخواهم خريد زيرا ممکن است ليوان در دست بچه ام خالي
بماند.... و خداي نکرده ليوان خالي را بر سر آقاي تاجيک بشکند. استغفرالله
استفاده از
مطالب اين سایت با ذکر منبع بلامانع مي باشد