من در بخش اول بحث سعي کردم موقعيت ايران را از نظر اقتصادي،
اجتماعي و سياسي بررسي کوتاهي داشته باشم. تا با ديد باز و فراگيرتر با تشکلهاي
مدني خارج از حکومت برخورد کنيم.
زمان پيروزي انقلاب در ايران تنها ارگانهاي قانوني خارج از دولت
مساجد و حوزه هاي علميه بودند. در ترکمن صحرا ارگانهاي خارج از حکومت وجود نداشت
و نبود، اين ارگانها خود بخود تأثير زيادي در حرکت جنبش سال 57 داشت. در اين
رابطه ترکمن صحرا نمونه ي کاملاً روشن آن مي باشد.
جنبش ترکمن صحرا زماني به حرکت در آمد که دانشجويان ترکمن از
شهرستانهاي ايران به ترکمن صحرا سرازير شدند و توانستند اولين ارگان سازماندهي
خود را به شکل نمايشگاه کتاب در شهرهاي گنبد، کلاله، آزادشهر، بندرترکمن و آق قلا
بر پا کردند. اکثريت غالب اين نمايشگاهها به وسيله ي همان دانشجوياني رهبري و
سازماندهي مي شد.
به همين ميزان هم آنها متأثر از جنبش سراسري و احزاب چپ و غير
قانوني بودند، عدم وجود ارگانهاي مدني خارج از دولت به ما کمک مي کرد که ما هر چه
جلوتر مي رفتيم رابطه ي خود را از نظر فکري و سياسي نيز به سازمانهاي سراسري
نزديکتر و نزديکتر مي کرديم با وجود اينکه سازمانهاي غير قانوني از نظر تشکيلاتي
و توانائي سياسي فاصله ي زيادي با دانشجويان ترکمن نداشتند. يکي از عامل اصلي اين
نزديکي عدم وجود ارگانهاي مدني خارج از دولت در ترکمن صحرا قبل از انقلاب بود.
ولي امروز شرايط بسيار فرق مي کند همانطور که آقاي گنبدي نوشتند تشکلهاي مدني
گاهاً از طرف دولت و يا افراد مشخص با هدف مشخص رهبري مي شود و بعضاً نيز در خارج
از قذرت رژيم هستند به علت فارغ بودن از فعاليت سياسي کارآئي آنچناني ندارد. به
همين دليل هم تأثيرگذاري اين تشکلها در تحولات منطقه بسيار کم است.
ولي اين به اين معني نيست که اين تشکلها به همين شکل خواهد ماند،
همانطوري که آقاي گنبدي هم به درستي توضيح داده، اين ارگانها بعضاً فقط در موقع
انتخابات خود را نشان ميدهند ولي با پايان انتخابات حرکت آنها نيز پايان مي يابد.
اين کاملاً درست است دليلش هم ساده مي باشد در هفته هاي انتخابات جنب و جوش سياسي
جديد و رقابت هاي سياسي جديدي پيش مي آيد و اين وضعيت جديد احتياج به سازمانيابي
جديدي را طلب مي کند که همان تشکلهاي مدني اهرمهاي آن شرايط ميشود. بعلت محدوديت
سياسي اين تشکلها آنها در وضعيت آرام و ساکن کاملاً مثل سلول خوابيده عمل خواهد
کرد. يعني درست تر گفته باشيم همانند يک شکل خواهد ماند و محتواي آن به شرايط
سياسي ايران بستگي خواهد داشت. محتواي آنها چه در زمان انتخابات مجلس و يا رئيس
جمهوري و يا انتخابات شوراي شهر و روستا و يا به شرايط بحراني ديگر فرم خواهد
گرفت. وجود اين تشکلها چه به عنوان يک شکل بي محتوا و چه به هر شکل ديگر براي
ترکمن صحرا و تأثيرگذاري آن در آيندۀ ترکمن صحرا بسيار مهم خواهد بود. اين تشکلها
هميشه به ميزان زيادي آمادگي جذب نيروهاي ترکمن صحرا در خارج از منطقه را خواهد
داشت و با گسترش خواستهاي صنفي و سياسي مردم در ايران و ترکمن صحرا اين تشکلها
دامنه ي جذب و تأثيرگذاري و تأثير پذيريش را بيشتر خواهد کرد.
رژيم ايران امروز از نظر سياسي، اقتصادي و اخلاقي مشروعيت خود را
از دست داده است. و از اين بي پايگي خود به خوبي آگاه است و بخوبي مي داند يک
تشکل کوچک سياسي و آزاديخواه در مدت کوتاه چند ماهه مي تواند به قدرت بزرگ چه در
منطقه و چه در ايران تبديل شود. با اين ديدگاه است که رژيم تلاش مي کند اين
نيروها را غير سياسي تر کند. در غير اينصورت در شرايط آزاد و سياسي امروز هر تشکل
سياسي با هر ايدئولوژي خارج از حکومت در مدت کوتاهي قدرت را از آنان در يک
انتخابات آزاد سلب خواهد کرد. رژيم ايران غافل از اين است که بفهمد مردم و
مخصوصاً نيروي جوان خواستهاي سياسي خود را به شکل مسالمت آميز و قانوني طرح مي
کنند اگر توجه اي از طرف مقامات صورت نگيرد، حکومت مردم و نيروي جوان را به شورش
دعوت مي کند. با اين کار خود رژيم مشروعيت خود را از دست ميدهد.
نيروهاي جوان و روشنفکر ترکمن صحرا دلايل بسيار زيادي دارند که به
اين تشکلها قدرت ببخشند و هر روز بر اين تشکلها انرژي تازه و دمکراتتري
بدمند.
1- روش ادارۀ ترکمن صحرا بيشتر شبيه به ادارۀ مناطق استعماري است.
مردم ما نه تنها نمي توانند به زبان خود بنويسند بلکه مسئولين با قدرت منطقه را
کساني تشکيل ميدهند که متعلق به بخش کوچکي از مردم منطقه را تشکيل مي دهند.
جمعيت استان ترکمن صحرا ( گلستان) را هفتاد درصد ترکمنها تشکيل مي
دهند ولي در مسئوليت پذيري در ادارۀ استان کمتر از پنج درصد را در بر مي گيرد.
روش تقسيم مسئوليتها در استان نه با نرم هيچ مذهبي، ايدئولوژي و مکتبي سازگاري
ندارد. اين عمل رهبران رژيم و مسئولين استانها پُتک سنگين بر اخلاق و مسئوليت
پذيري و تأثير تعيين کننده اي براي رشد و ترقّي منطقه دارد. اين مسئله باعث ميشود
که هيچ ترکمني احساس شهروندي در استاني که خود اکثريت آنرا تشکيل ميدهند نکنند.
2- بهره بري از امکانات منطقه چه مادي و جه معنوي به صورت کاملاً
غير اصولي و غير انساني صورت مي گيرد. بسياري از تحصيل کرده هاي ترکمن يا بيکار
هستند و يا در شهرستانهاي خارج از استان استخدام مي باشند. دليل اصلي آن مسکوت
ماندن صنعت و صنايع مي باشد. ترکمن صحرا در رشته هاي مختلف مذيّت برتر نسبت به
استانهاي ديگر داشته و دارد. کشاورزي، دامپروري، ماهيگيري و قالي بافي، همه ي اين
صنايع بدون استثناء به شکل خام از منطقه خارج ميشود و يا هنوز هم به روش سنتي
بهره برداري ميشود. طراحان توسعه ي منطقه به اندازۀ کافي در قسمت مغزي خود منجمد
و نژادپرست هستند. حتي بخش هائي مثل قالي بافي و صنعت پنبه را کاملاً به تعطيلي
کشانده اند. رشد صنعتي منطقه به هزينه ي هنگفتي احتياج ندارد زيرا مواد خام در
منطقه وجود دارد و با مکانيزه کردن کشاورزي و دامداري ميشود هزاران هزار کار در
کارخانه هاي صنعتي و پيشرفته ايجاد کرد. من از امکانات مواد خام زير زميني صحبت
نمي کنم زيرا صحبت روي امکانات زير زميني احتياج به تحقيقات و تخصّص بيشتري دارد.
در هر صورت ترکمن صحرا منطقه ي بزرگ و بسيار مناسبي براي رشد و
ترقّي مي باشد و مردم ترکمن حقّ دارد از زندگي بهتري برخوردار باشند ولي رهبران
استعماري و کهنه انديشان منطقه و ايران سنگي را روي سنگ نمي گذارند اين مسائل و
هزاران مشکل ديگر زمينه هاي بسيار مناسبي هستند که تشکلهاي خارج از حکومت و مدني
در ترکمن صحرا در يک شرايط ويژه و در جوي سياسي تر نقش بسيار مناسبي بخود بگيرد،
دقيقاً اين تشکلهاي مدني امروز همان ارگانهائي هستند که ما قبل از انقلاب احتياج
داشتيم که مي توانست عصاي خوبي براي دستمان باشد.
ولي چگونه اين تشکلها را فعالتر کرد و به آنها با هر گامي محتوا و
وظايفي جديدتري واگذار نمود. به نظر بنده اين تشکلها در چند ناحيه کمبود جدي حس
مي شود.
1- غير سياسي بودن آنها.
2- نداشتن برنامه اي براي فعال کردن آنها.
اصولاً سياست يعني روش حلّ مشکلات به شکل مسالمت آميز و روش دخالت
انسان در سر نوشت خود مي باشد. وقتي که دولتي با کسي انساني يا گروهي را از
انديشدن و دخالت کردن در سرنوشت خود باز مي دارد دليلش اينست که آنها مي خواهند
سرنوشت ديگران را خود ورق زنند. اين عمل از طرف هر کس که صورت گيرد بر خلاف حقوق
انسانها و گروهاي انساني مي باشد، و مردم را دعوت به خشونت ميکند.
بزرگترين مانع تأثيرگذار بودن اين تشکلها غير سياسي بودن آن مي
باشد. در جامعه اي با رشد اجتماعي بسيار پائين شايد اين گونه برخورد رژيم زياد
مهم نباشد، ولي منطقه امروز 85 درصد باسواد هستند و از رشد اجتماعي بسيار بالائي
برخوردار است و مردم دوست دارند تفکّر آنها هم در نظر گرفته شود. غير سياسي بودن
تشکلها نه تنها در عدم کارائي آنها نقش جدي دارد بلکه باعث بروز اختلافات زيادي
در درون خود گروه و هم در مقابله با ديگر تشکلها ايجاد خواهد کرد، زيرا سياست و
منافع دو روي يک سکّه هستند ما يک طرف سکّه را که سياست باشد سياه مي کنيم طرف
دوّم آن مسئله دار خواهد بود. زيرا منافع تک تک انسانهاست که آنها را در گروه يا
سازمان و يا حزب سياسي جاي ميدهد. فرد از سياستهاي انسانها و گروه ها متوجه ميشود
که جايش در کجا قرار دارد. غير سياسي بودن تشکلهاي مدني اين تشکلها را با رهبري و
بنيانگذاران آن تنها گذاشته است.
در يک جامعه ي رشد يافته با انسانهاي تحصيل کرده کمپوت را بدون
اتيکت نمي خرند. اين روان انسانهاست. اگر ما خارج از اين فکر کنيم اشتباه مي
کنيم. چونکه انسانها هميشه بدنبال امنيت، احترام، آزادي و زندگي بهتر مي باشند و
براي دست يابي به حقوق انساني خود بدنبال کساني جستجو مي کنند که منافع مشترک با
آنها داشته باشند. اين منافع مي تواند فرهنگي، اقتصادي، اخلاقي، ملّي و ... باشد،
اين روانشناسي را رهبران رژيم بخوبي مي شناسند در نتيجه هر گروهي که بخواهد منافع
آنها را تهديد کند از آن گروهها به زور جلوگيري مي کنند.
ولي هر چه جلوتر مي رويم در آيندۀ حوادث مختلف سياسي، اقتصادي و
اجتماعي در ايران روي خواهد داد که گام به گام به اين تشکلها رنگ سياسي خواهد داد
و آنها را به همان ميزان پُر بارتر خواهد کرد.
به نظر من عدم کارائي اين تشکلها و اختلافات دروني و بيروني آنها
ناشي در غير سياسي بودن و دست بسته بودن آنها مي باشد.
با سياسي تر شدن گام به گام اين تشکلها اختلافات آنها نيز شکل
واقعي به خود خواهد گرفت و انسانهاي زيادي بين اين تشکلها جابجا خواهد شد. زيرا
به دليل غير سياسي بودن اين تشکلها اختلافات امروز بيشتر شخصي است تا سياسي و يا
منافعي.
2- دومين مسئله اي که اين تشکلها رنج مي برند برنامه اي مي باشد.
عدم داشتن برنامه ي عملي براي بهتر و موأثرتر کردن آن در دست ندارند. در اين
رابطه نه تنها خود گروهها نقش جدي دارند بلکه نشريات منطقه چه وبلاگهاي ترکمن ها
و چه هفته نامه هاي ترکمني در منطقه نقش اساسي دارند. اين تشکلها اگر برنامه ي
کاري عملي داشت مي توانست بهتر از آنچه که امروز است مي بود. به نظر بنده تا
امروز اين گروهها حداقل در حاشيه ي بسياري از کارهاي کوچک دو کار اساسي مي
توانستند صورت دهند.
1- برگزاري کنفرانس مشترک با شرکت تمامي گروههاي مدني خارج از
دولت. برگزاري اين کنفرانسها به نيروي جوان و مسئولين گروهها مي توانست کمک هاي
بزرگي در انتقال تجربه و بحث هاي مختلفي در رابطه با وضعيت اقتصادي و اجتماعي
منطقه صورت دهند که باعث نزديکي اين گروهها به هم و زنده تر شدن آنها در جامعه ي
ترکمن خواهد شد. ايجاد کنفرانسهاي مشترک به ما قوّت همکاري و آشنائي بيشتر از
انديشه هاي همديگر را کمک خواهد کرد که ما با چه ضعف هائي روبرو هستيم.
2- برگزاري کنفرانس از مسئولين اجرائي ترکمن در منطقه با شرکت
کارشناسان و استادان دانشگاهها، روزنامه نگاران و ديگر شخصيتها برگزاري اين
کنفرانس يکي از ميدانهاي عملي است که اين گروهها و روزنامه نگاران و وبلاگ نويسان
مي توانند روي آن کار کنند. اين کنفرانس نيز خلاف قانون نيست و غير عملي هم نمي
باشد.
کنفرانس مشترک مسئولين اجرائي ترکمن منطقه و گروههاي مدني خارج از
دولت و متخصصين رشته هاي مختلف ترکمن در سراسر ايران مي تواند در سياسي تر شدن جو
منطقه موأثر باشد. سخنراني يک کارشناس ترکمن در يک جمع معمولي در حد يک سخنراني
بين انديشه و کليشه باشد ولي سخنراني يک کارشناس يا پروفسور ترکمن در جمع
شخصيتهاي اجرائي و مسئولين تشکلهاي مدني، روزنامه نگاران و ديگر کارشناسان ترکمن
معني بيشتر از يک سخنراني پيدا خواهد کرد.
اينگونه نشستها در آيندۀ ترکمن صحرا بسيار موأثر مي باشد. اين
وضعيت سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي منطقه مطمئن باشيد به اين ترتيب نمي
تواند ادامه پيدا کند، ما با تلاش داوطلبانه ي خود مي توانيم به اين تحولات تأثير
گذار باشيم در غير اينصورت اين تحول بسيار کند و رنج آور خواهد بود.
فراموش نکنيم اگر بخواهيم ببريم بايد هزينه ي چند دورۀ باخت را
داوطلبانه بپردازيم.
من در بخش بعدي بحث به وضعيت ترکمن ها در خارج از کشور خواهم
پرداخت تا شناختها عيني تر گردد.
norberdi@hotmail.com
استفاده از
مطالب اين سایت با ذکر منبع بلامانع مي باشد